گاهی آدم بهترین [یا بدترین] کاری که میتواند بکند، این است که کاری نکند.
۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه
۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه
گاهی آدم 186
گاهی آدم از خودش میپرسد :«چرا باید [مثلاً] فلان کار را بکنم؟» خودش هزار و یک دلیل میآورد که مو لای درز هیچکدامشان نمیرود؛ بعد که آدم آن کار را کرد و نتایج کار نمایان شد، از خودش میپرسد: «نه، جداً! من چرا آن کار را کردم؟» خودش خودش را میزند به آن راه و میرود.
۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه
۱۳۸۹ اسفند ۳, سهشنبه
گاهی آدم 184
گاهی آدم برای خودش تله میگذارد، بعد خودش میافتد توی تلهی خودش، بعد که میفهمد افتاده توی تلهی خودش، از خودش تقاضای کمک میکند، ولی خودش بیرون تله ایستاده و دارد به آدم میخندد.
۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه
گاهی آدم 183
گاهی آدم حقیقتاً نمی داند برای یک شکستن ساده، دل چند نفر را باید به دست آورد؛ اینجا بشکند این گله دارد، آنجا بشکند آن گله دارد، خلاصه هرجا بخواهد بشکند، بالاخره یکی پیدا میشود که گله داشته باشد.
۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سهشنبه
گاهی آدم 182
گاهی آدم میماند که چطور بعضیها با وجودی که دم خروس تا دسته در چشمشان فرو رفته، کماکان به خوردن و خریدن قسم حضرت عباس ادامه میدهند؛ یعنی آدم میماند با چه رویی؟ با چه هدفی؟ با چه انگیزهای؟ که چی مثلاً؟ کی قرار است گول بخورد؟ کی دارد گول میخورد؟ آدم میماند چی بگوید.
۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه
گاهی آدم 181
گاهی آدم میفهمد «سکوت» هرچند آسانترین زبان است برای حرف زدن، ولی برای شنیدن و از آن مهمتر فهمیدن، سختترین زبان است.
۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه
۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سهشنبه
گاهی آدم 174
گاهی آدم میفهمد یکی از خطرناکترین جاها برای ایستادن، روی «حرف» است؛ باد هوا که هست و ناپایدار، مال هرکس (حتی خود آدم [به خودش]) هم که باشد احتمال اینکه زیرش بخورد هست؛ پافشاری هم که زیاد بکند احتمال شکستنش و افتادن آدم بالا میرود؛
اشتراک در:
پستها (Atom)