گاهی آدم طوری اسیر طعمهی تکنیک پرتاب قلاب و تمرین شکیبایی بعدش میشود که پاک یادش میرود مثلاً آمده ماهیگیری خیر سرش.
۱۳۹۶ مرداد ۱۴, شنبه
۱۳۹۶ خرداد ۲۶, جمعه
گاهی آدم 353
گاهی آدم از خودش میپرسد: «حالا این آشغالها، که گاه به گاه میبریم میگذاریم دم در، آیا واقعاً هیچ کاربردی ندارند؟ یا ما نمیتوانیم برایشان کاربردی بیابیم؟» خودش [اکثراً] میگوید: «اگر یک آشغال دم در بردن اینقدر صغری کبری دارد، اصلاً نمیخواهد. بده من میبرم.» آدم میگوید: «نه، واقعاً میگویم. ببین، اگر ما در تشخیص آشغال بودن یا نبودن چیزی دچار اشتباه شویم، اگر اصلاً این تشخیص بر عهدهی ما نباشد چی؟ در این صورت آیا...» خودش بیاعتنا آشغالها را برمیدارد میبرد میگذارد دم در و برمیگردد.
۱۳۹۵ اسفند ۲۸, شنبه
گاهی آدم 352
گاهی آدم سرعت رشد موهای زبانش که خیلی زیاد میشود ناگهان وسط اصلاح زبان دلش میخواهد آن تیغ را کمی محکمتر بکشد و مو و زبان و گردن و کله و پاچه و هرچی که هست را ببُرد بپزد بیاندازد لای سنگک و یک آبلیموی مشتی هم بزند و برود بالا؛ امّا بدون جگر چه فایده؟
اشتراک در:
پستها (Atom)